سید امیر علیسید امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

یادگاری های امیر

اولین سینما با امیر

با سلام  بعد از مدتها که مامان و بابایی هم به سینما نرفته بودند، تصمیم گرفتیم که با امیر راهی این راه شویم برای این امر سینما هویزه مشهد و فیلم شیار 143 رو انتخاب کردیم و به دیدن فیلمی در سینما رفتیم، البته قبلش مامانی برای امیر آقا فضای سینما رو توضیح داده بود و اطلاعات اولیه رو امیر در ذهنش داشت، ولی مشکلی که بود فیلمی که انتخاب کردیم در حوصله امیر آقا نبود. البته در این بین امیر ترتیب یه چیپس و یه پفک رو هم داد و بیکار نبود، یه بار هم با مامانی به دستشویی رفت. متاسفانه عکس از این واقعه تاریخی نگرفتیم و خدا خیر بده فتوشاپو که کمک کرد و عکس مهیا شد. ...
25 آذر 1393

اربعین در روضه عزیزجون

هر سال اربعین عزیز جون امیر روضه خونی داره و شله زرد درست می کنه و امسال قسمت شد که بیایم تربت و در این امر خیر به عزیز کمک کنیم و امیر آقا هم با عمه زینب حسابی بازی کرد و خوش گذروند و همین الان در حالی که عزیز مشغول شله زرد درست کردن هست امیر آقا و عمه زینت مشغول تاب بازی در حیاط هستند، البته در این بین هم کمک هم می کرد و مثلا گردگیر رو برداشته بود و همه جا رو تمیز می کرد و تنها به درو دیوار اکتفا نکرد و همه ما رو هم تمیز می کرد.  ...
22 آذر 1393

اولین استخر امیر

با سلام  بابایی از وقتی اومده مشهد چند وقت یه بار با همکاراش می ره استخر، و در پی ابراز علاقه امیر آقا نیز به همراهی بابایی، تصمیم گرفتم تا برای امتحان هم که شده یکبار امیر رو ببرم، البته بگم مامانی با کلی سفارش امیر رو با بابایی راهی کرد، اول راه مدیر استخر گیر داد که نمی تونه بره و خیلی کوچکه و مواظب دستشویی باشی و بالاخره راضی شد که شما رو ببریم اینم بگم که بلیط هم بابت شما نخریدیم و تفیلی بابایی اومدی . در استخر ویژه کودکان با بابایی و سایر بچه هایی که بودند که البته همه از امیر بزرگتر بودند به بازی و شنا پرداختیم و کم کم راه افتادی و نمی ترسیدی و میرفت لبه استخر و می پرید داخل آب، امیر آقا چون کوچک بود نمی تونست خودشه داخل آب...
19 آذر 1393

نقاش باشی

سلام  مطالب یکم دیرتر پست می شه و اینم ناشی از مشغله بابایی هست، مامانی هم با اینکه سرکار نمی ره ولی بیشتر وقتش برای تربیت شما صرف می شه و  بی خیال پست گذاشتن شده، خلاصه بگم که امیر آقا یک روز اصرار داشت که آبرنگش رو که قبلاً براش خریده بودیم به اضافه یک دفتر بهش بدیم و  هوس نقاشی به سرش زده بود، مامانی هم دفتر و آبرنگ رو براش آماده کرد تا امیر آقا خلاقیتش رو خرج کنه و به قول خودش نقاشی کنه. اینم بگم اشکال نامفهومی می کشید و معمولاً  به یک حیوون نسبت می داد ولی از ساده کشیدن پیشرفت کرده و اشکال پیچیده تری می کشه . در بین این پروژه امیر جدا از یک دفتر کامل که پر رنگ کرد، مبل و قسمتی از فرش رو هم بی نصیب نگذاشته بود...
17 آذر 1393
1